چه خواهد شد

by شهرام همایون

در پی خیزش عمومی مردم ایران، بسیاری می پرسند که چه خواهد شد؟ به همین نسبت با افزایش حضور مردم در خیابانها، مردمان بسیاری دلخوش و با کمتر شدن جمعیت نگرانی ها افزایش می یابد.

اما واقعیت جای دیگری است. سقوط رژیم پیش از آنکه به حضور خیابانی جمعیت مربوط باشد مرتبط با فاکتورهای دیگری است که بااین کم و زیاد شدن ها تغییری در نتیجه بوجود نخواهد آمد.

اما این فاکتورها چیست؟ ایران ور شکسته شده است. بانکها ورشکسته اند، دولت ورشکسته است، بازار ورشکسته شده است و این بی پولی و ورشکستگی نه تنها مملکت را با بحران و بن بست مواجه کرده و حاکمیت را نیز با معضل مزدوران خود روبرو ساخته است.

حاکمیت پس از این نمی تواند مزدورانش را تأمین کند. آنهایی که درقبال دریافت مزد، شعارهای حمایت از ولایت سرمی دادند اکنون حاضر نیستند مفت و رایگان در خدمت رژیم قرار گیرند.

یک توجه سطحی به فیلم تظاهرات حکومتی ایران- حتماً نماز جمعه ها- صفوف، فاصله گرفته و جمعیت، وارفته ودستهایی که به زور «مشت» شده اند را به خوبی خواهید دید و این همان نقطه سقوط است.

دولت360 هزار میلیارد تومان بودجه برای سال 1397 تنظیم کرده است که از این مبلغ تنها 60 هزار میلیارد تومان باید بابت کسری صندوق بازنشستگان بپردازد. 40 هزار میلیارد تومان باید به صندوق توسعه ی ملی بدهد. یعنی دولت می ماند و 260 هزار میلیارد تومانی که از محل آن بابت به فلسطین ها و یمن ها و عراقی ها و سوری ها و .... بپردازد و  بخش عظیم دیگر این بودجه به نهاد رهبری اختصاصی می یابد که هیچ حساب و کتابی ندارد و اما دیگر بعد از این پولی در کشور وجود ندارد که از محل آن مزدوران حکومتی حمایت شوند همچنانکه دیده می شود که رژیم برای مقابله با تظاهرکنندگان بیشتر از نیروهای انتظامی استفاده می کند که این جا هم، نقطه ی قوت مسئله شکل می گیرد و چرا که نیروی انتظامی هرگز با این حکومت نبوده است. همچنانکه ارتش نیز از سوی دیگر، بدنه سپاه نیز اکنون خود جزو مردم محروم کشور است. بسیجی ها هم جزو طبقات کم درآمد می باشند و این همه باعث می شود که رژیم امیدی به نوروز آینده نداشته باشد.

اما مشکل اینجاست این جریانات حتماً حتماً منجر به سقوط رژیم خواهد شد تردیدی نکنید اما پس از آن چه خواهد شد؟

فردای ایران، بدل جمهوری اسلامی، و همانند ایران پس از انقلاب 57 ایران خواهد بود، یا انقلاب فرانسه پس از پادشاهی؟! که بیشتر گرسنگان بودند که فرانسه را همراه با گیوتین اداره کردند و زدن سرها آغاز شد، چرا که فاصله ی طبقاتی امروز ایران بی شباهت به فاصله ی طبقاتی در دوره ی لویی شانزدهم در فرانسه نیست. انقلاب گرسنگان انقلاب خون است، انقلاب اعدام است، انقلاب خشونت است و آنچه که امروز می توان در مورد آینده ایران تصور کرد، چنین جامعه ای است اما مسلم این که می تواند که نباشد و این مهم قبل از هر چند به عهده ایرانیان خارج از کشور است. چرا که در ایران از یک سو مردم تحقیر شده، لز سوی دیگر حاکمیتی که تصور می کند یا به خشونت کشاندن خیزش مردم می تواند از جریانات سود ببرد،  همه و همه ایران را با روزهای سیاهی روبرو کرده است ولی همچنانکه گفتم ایرانیان خارج از کشور باید با در اختیار گرفتن منشوری که «تغییر» توأم با متانت باشد مردم را متوجه خطرات راهی که در پیش است بکنند. ما ایران بدون جمهوری اسلامی را آزاد و آماده برای آباد شدن می خواهیم. خواست ایرانی که در آن همه با هر دین و آئین و سلیقه ی سیاسی کنار هم، روزهای روشنی را تجربه کنند.

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
 عباس پهلوان